معذرت میخواهم از اینکه تو را لایق نبودم
زآنکه آنگونه که در شأن ِ تو بود عاشق نبودم
.
معذرت میخواهم از اینکه برای عشق ِ پاکـَت
عاشقی یکرنگ وُ بی آلایش وُ صادق نبودم
.
معذرت میخواهم از اینکه تو را لایق نبودم
زآنکه آنگونه که در شأن ِ تو بود عاشق نبودم
.
معذرت میخواهم از اینکه برای عشق ِ پاکـَت
عاشقی یکرنگ وُ بی آلایش وُ صادق نبودم
.
نه ایللَر که اُونونـَن سَر اِلـَدِم
بـِلـَمنـَن هَـنـّـِه ایسته یُو دِمَدِم
.
بـِلـَسِنـَه اورَگیم یانِده اوُندا
اونون جَـتِه هاموزادِه گِچـَدِم
.
اگر بیلیردِم اُو عشقِه یالان دور
قـُیوردوم قیچ بـِلـَسـِنـَه گـِدَردِم
.
مگر من اُونه حـَقـدَن نـِیـلـَمیـشدِم ؟
آی آلله نـِـیلـیم ایـنده من بو دَردِم
. .
.
ترجمه :
چه سالهایی که با اون سر کردم
ازم هرچی خواست نه نگفتم
.
اونموقع دلم براش سوخت
بخاطر اون از همه چی گذشتم
.
اگر میدونستم اون عشقش دروغه
پا میذاشتم روش و میرفتم
.
مگر من در حق اون چیکار کرده بودم ؟
ای خدا چیکار کنم حالا من با این دردم ؟
.
.
.
پ.ن : اولین و تنها شعری که سالیان دور به زبان مادریم گفته بودم😊
.
آبیاری میکنم هر روز
باغچه ی احساسم را
تا نخـُشکد ساقه ی سبز وُ ظریف ِ دوست داشتنم!
که به فصل ِ گرم ِ عاشقی
"گُل ِ عشق" برویَد از آن
تا اگر روزی رهگذری آمد برای چیدنش
عاشق شـَوَم او را
عاشق شـَوَد مرا...
.
از وقتیکه تو رو توو زندگیم دارم
انگار رو قالیچه ی سُلیمان سوارم
چشمامو میبندم وُ با باد ِ خیال
پامو توو هر هفت شهر ِ عشق میذارم!
.
پرواز میکنم تا اوج ِ آسمون ِ اقبالم
ستاره ی آرزومو با دستم میگیرم
همه چی با تو دستیافتنی میشه
مهم نیست میخواد چی بشه تقدیرم!
.
با تو زندگی خواستنی میشه برام
انگیزه ها توو یه صف روبروم میشن
انگار یکی توو وجودم بهم ندا میده
طاقت بیار درد وُ غماتم تموم میشن!
.
من دختر ِ پادشاه نیستم تو ولی
صاحب ِ چراغ ِ جادو؛ علاءالدّین ِ منی
واسه تموم ِ دودلیها وُ تردیدام تو
تنها دلیل ِ رسیدن از شک به یقین ِ منی!
.