دلسُــرا

سروده های مُنا چ.ز
مشخصات بلاگ
دلسُــرا

✍🏻می نویسم از دل

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گناه» ثبت شده است

 

یک استکان ِ چای.. یک کاغذ وُ قلم
یک نیمه ی شب وُ یک عشق در دلم!
.
حسّی پُر از هَوَس.. فکری پُر از گناه
شعری که میشود هموَزن ِ اشک وُ آه!
.
با واژه ها قلم همخواب میشود
کاغذ به زیرِشان مِحراب میشود!
.
محصول ِ این وصال شاید غزل شود
امّا نه شاید این شعر مُبتذل شود!
.
دارد چه میکند با واژه ها قلم؟!
گویی تو جای ِ شعر هستی مقابلم!
.
مَرز ِ خیال وُ تو باریک میشود
دارد تنت به من نزدیک میشود!
.
احساس ِ بوسه ها.. آن گرمی ِ نگاه
اینها خیال نیست.. هستی کنارم آه!
.
اوهام ِ بودنت عین ِ حقیقت است
این عشق ِ کاغذی سرشار ِ لذّت است!
.
بر روی ِ کاغذم برگشت استکان
شد چای مثل ِ رود بر شعر ِ من روان...
.

 

مُنا چ.ز

 

چه سخت گذشت بر من این سالها تا که آرام شد دلم
بعد از آن بوسه ی آخر؛ کز عشق ِ تو ناکام شد دلم
.
چه سخت گذشت بعد ِ تو تا من دوباره من شدم
تا آرَمید قلبم از خشم ِ زندگی وُ رام شد دلم
.
بُریدم از تعلّق ِ دل؛ آن اتّصال ِ بیهوده
از آن فریبی که به من دادی وُ من خام شد دلم
.
هرچه داشت این دلبستگی ِ عَبَث به کام ِ تو شد
تو شدی دلپاک وُ بی گناه وُ من بدنام شد دلم
.
چه بی گناه به تبعیدم فرستادی وُ چه بی پناه
به جزیره ی تاریک ِ نفرت اعزام شد دلم
.
به جُرم ِ وفای ِ به عهد محکوم به مرگ شد قلبم  
کاش در ملأ ِ عام بود آن لحظه که اعدام شد دلم...
.

 

مُنا چ.ز