امشب ز تمنّایَت میسوزم وُ تب دارمهذیان به زبان گویان نام ِ تو به لب دارم!.در بستر ِ رؤیایَم مَستانه غزلخوانمگویی که تو را تنها در خلوت ِ شب دارم!.