فالگیر هربار فالم را گرفت
نَقل ِ تعبیرش حالم را گرفت
.
بسکه در قهوه نقش ِ او نبود
حسرتش آخر وَبالم را گرفت
.
فالگیر هربار فالم را گرفت
نَقل ِ تعبیرش حالم را گرفت
.
بسکه در قهوه نقش ِ او نبود
حسرتش آخر وَبالم را گرفت
.
با نگاهِت سنیمو پُر ِ سوز ِ آه نکن
رحم کن به قلب ِ من.. دلو زابراه نکن!
.
بفدای ِ اون چشات دیگه طاقت ندارم
تو رو به خدا قسم اینطوری نگاه نکن!
.